ترنج

شیعه ما همچون ترنج است که بوى آن خوش، ظاهر و باطنش نیکو مى ‏باشد. امام علی (ع) ح 5724 غررالحکم

ترنج

شیعه ما همچون ترنج است که بوى آن خوش، ظاهر و باطنش نیکو مى ‏باشد. امام علی (ع) ح 5724 غررالحکم

ترنج
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
۲۵
مهر
۹۴

به نام خدایی که نفس انسان را آفرید، موجودی که برترین مخلوق الهی است: فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ / 14 مومنون.1

اولین مرحله برای داشتن زندگی اسلامی- ایرانی شناخت نفس است.

 

چرا نفس؟

با توجه به حدیث قدسی : من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ و روایات دیگر  که بیانگر ملازمه اکید میان شناخت انسان و معرفت خداوندست و با توجه به هدف غاییِ خلقت انسان که قرب الهی است، اولین مرحله برای داشتن زندگی اسلامی- ایرانی "شناخت نفس" است.

نفس انسان، عجیب ترین و عالی ترین و در عین حال، پیچیده ترین مخلوق خداست و از آنجایی که انسان موجودی مرکب از جسم و روح بوده و جسمِ او فانی و روحش باقی است، اولین مرحله برای داشتن سبک زندگی اسلامی-ایرانی، شناخت و نحوه برخورد با آن است.

 

برای شناخت نفس، إن شاء الله طبق مراحل ذیل (البته بصورت خلاصه) پیش می رویم:

مرحله اول:

 الف- تعریف نفس و شناخت درجات آن

 ب-  انواع عوالم

 ج- نحوه ارتباط درجات نفس با یکدیگر

 د- شناخت خوشبختی و تفاوت آن با آسایش و بهره مندی از لذائذ

 

مرحله دوم بطور خلاصه: جهاد با نفس در هریک از عوالم وجود.

و پس از آن، مرحله سوم: نکات عملیِ کاربردی در زندگی روزمره.

 

تعریف نفس:

منظور از نفس در اینجا، معنای منفی آن در زبان فارسی نبوده بلکه کلیت آن، یعنی "روح انسان" مقصود است.

در دیگر موجودات دنیا، غایت خلقت همان حیوانیت آنهاست؛ اما در انسان، غایت خلقت، قرب الهی است و انسانی که نفس خود را نشناخته و مورد تربیت قرار نداده است، بین دو عالمِ ماده و ملکوت، سرگردان بوده و به سعادت نرسیده است. ایجاد غفلتکده هایی مثل "سینما" که همچون مشروبی زائل کننده عقل است به همین منظور یعنی برای فراموش کردن بزرگترین درد ِانسان معاصر که همین حیران بودن میان ماده و معنا، و جسم و روح است، (ولو برای یکی دو ساعت) می باشد.

حقیقت نفس انسان، حقیقتی مجرد دارد یعنی مجرد و جدا از عالم ماده است. اعراف/205

نحوه این تجرد، در نظر ملاصدرا با تعبیر "جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء" آمده است. یعنی در ابتدای خلقت بصورت ماده خلق شده و در طی مراحلی، تکامل یافته تا به مرحله تجرد از ماده می رسد و تا هنگامی که یک انسان زنده است، همراهِ بدن اوست و به تکامل خود ادامه می دهد تا اینکه در زمان مرگ کاملا مجرد شود.

حال کسی که نفس خود را نشناخته و یا آن را تربیت نکرده باشد، در زمینه سبک زندگی اسلامی-ایرانی هر الگویی که به او عرضه شود، اگر آن را مطابق با نفس (نفس صرفا مادی و لذت جو) یا میل خود ببیند به آن عمل می کند اما اگر آن را مطابق نفسِ تربیت نشده خود ببیند به آن عمل نکرده و تنها به اطلاعات او در این زمینه افزوده می شود. توجه به این نکته ضروری است که دین اسلام، یک کل است که اعتقاد و عمل به همه آن از ما خواسته شده و در دین، چیزی به اسم دینِ حداقلی نداریم. و این نص صریح قرآن است:

نساء / 150: إِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیُریدونَ أَن یُفَرِّقوا بَینَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ وَیُریدونَ أَن یَتَّخِذوا بَینَ ذٰلِکَ سَبیلًا.

کسانی که خدا و پیامبرانِ او را انکار می‌کنند، و می‌خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و می‌گویند: «به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند

می بینیم که خداون با لفظ کافران از چنین افرادی یاد می کند یعنی که ایمان باید به همه عقائد اسلام باشد نه به قسمتی از آن بر طبق میل خود.

جدا نبودن دین و سیاست از همدیگر در اسلام

درسی که از آیه فوق گرفته می شود همراه بودن دین و سیاست با هم است.

 

"یک عده‌ای اسلام را فقط مسأله‌ی فردی دانستند و سیاست را از اسلام گرفتند. این، چیزی است که امروز در بسیاری از جوامع اسلامی و در معارف دنیای مهاجمِ مستکبرِ مستعمرِ غربی، ترویج می‌شود که: اسلام از سیاست جداست! سیاست را از اسلام گرفتند؛ در حالی که نبی مکرم اسلام در آغاز هجرت، در اولی که توانست خود را از دشواریهای مکه نجات دهد، اولین کاری که کرد، سیاست بود. بنای جامعه اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، تشکیل قشون اسلامی، نامه‌ی به سیاستمداران بزرگ عالم، ورود در عرصه‌ی سیاسی عظیم بشری آن روز، سیاست است. چطور می‌شود اسلام را از سیاست جدا کرد؟! چطور می‌شود سیاست را با دست هدایتی غیر از دست هدایت اسلام، معنا و تفسیر کرد و شکل داد؟! «الّذین جعلوا القرآن عضین»(۱) بعضی قرآن را تکه پاره می‌کنند. «یؤمن ببعض و یکفر ببعض»(۲) به عبادت قرآن ایمان می‌آورند؛ اما به سیاست قرآن ایمان نمی‌آورند! «و لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط».(۳) قسط چیست؟ قسط یعنی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه. چه کسی می‌تواند این کار را انجام دهد؟ تشکیلِ یک جامعه‌ی همراهِ با عدالت و قسط، یک کار سیاسی است؛ کارِ مدیران یک کشور است. این، هدف انبیاست. نه فقط پیغمبر ما، بلکه عیسی و موسی و ابراهیم و همه‌ی پیغمبران الهی برای سیاست و برای تشکیل نظام اسلامی آمدند. آن وقت یک عده‌ای از روی مقدس‌مآبی عبایشان را جمع کنند و بگویند: ما به سیاست کاری نداریم! مگر دین از سیاست جداست؟! آن وقت تبلیغات خباثت‌آمیزِ غربی هم دائم دامن بزنند به این حرف، که: دین را از سیاست جدا کنید؛ دین را از دولت جدا کنید. اگر ما مسلمانیم، دین و دولت به یکدیگر آمیخته است؛ نه مثل دو چیزی که به هم وصل شده باشند. دین و دولت یک چیز است.

در اسلام دین و دولت از یک منبع و یک منشأ سرچشمه می‌گیرد و آن، وحی الهی است. قرآن و اسلام، این است. یک عده از این طرف، سیاست را از اسلام جدا می‌کنند، یک عده هم در طرف مقابل، اسلام را فقط سیاست و سیاست‌بازی و سیاسی‌کاری می‌دانند. اخلاق و معنویت و محبت و فضیلت و کرامت را که بزرگترین هدف بعثت پیغمبر ماست، ندیده می‌گیرند. این هم «الّذین جعلوا القرآن عضین» (۴) است؛ این هم «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» (۵) است. اسلام را در جملات براق و مشعشع سیاسی خلاصه کردن، از خشوع دلها غافل شدن، از ذکر، از صفا، از معنویت، از زانو زدن در مقابل خداوند، از خدا خواستن، به خدا دل بستن، اشک ریختن در مقابل عظمت پروردگار، رحمت الهی را طلب کردن، صبر و حلم و سخا و جود و گذشت و برادری و رحم را ندیده گرفتن و صرفاً به سیاست چسبیدن به اسم اسلام، هم همان انحراف را دارد؛ تفاوتی نمی‌کند." 3

ادامه دارد إن شاء الله

 

♦♦♦♦♦

 

پی نوشت:

با عرض پوزش از تاخیر در انتشار این مطلب از همه کسانی که به وبلاگ سر زدند، بخاطر مشغله و البته کسالت جسمی بود.

 


1- به اعتبار اینکه جسم انسان فانی و نفس او باقی است.

 

 

 

  • سروش آسمانی
۲۰
مهر
۹۴

 

نپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزمودند و لاغیر… صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است

راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذرد
و هر کس در هر زمان، بدین صلا، لبیک گوید
از ملازمان کاروان کربلاست
 

شهید حسین همدانی (نفر اول ایستاده از راست)

 

انسان، اگر انسان باشد و به وجدان خویش رجوع کند، ندای «هل من ناصر» سیدالشهدا را از باطن خویش خواهد شنید که میثاق فطرتش را به او گوشزد می‌کند (شهید آوینی)

 


 

شان انسان در این است که از زمان و مکان و مقتضیات آن فراتر رود و غل و زنجیر جاذبه ی خاک را از دست و پای روح خویش بگشاید و به مقام ولایت رسد و کسی این مقام را درخواهد یافت که از خود و آنچه دوست دارد در راه خدا بگذرد و سر تسلیم به آستان قربان سپارد و مقرّب شود و خداوند در جوابش ((و فدیناه بذبح عظیم)) نازل کند. (شهید آوینی)

 

  • سروش آسمانی
۱۹
مهر
۹۴

إن شاء الله از این هفته، هر جمعه مطلبی با عنوان "سبک زندگی ایرانی - اسلامی" منتشر خواهم کرد.

محتوای مطالب این موضوع، بصورت پژوهشی تحلیلی بوده و نتیجه تحقیق شخصی است و میزان مطالب کپی برداری شده آن، کمتر از 15 درصد کل هر مطلب خواهد بود تا اصالت و تازه بودن مطلب حفظ شود.

 

اگر در این زمینه نظر و پیشنهادی دارید، مطرح بفرمایید.

  • سروش آسمانی
۰۸
مهر
۹۴

 

 

دیروز تولد امام هادی علیه السلام بود (به روایتی).

روایتی از ایشان دیدم که عبارتست از:

مَنْ أنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ، وَعَلامَهُ الْاُنْسِ بِاللّهِ الْوَحْشَهُ مِنَ النّاسِ. عُدّه الداعى مرحوم راوندى: ص 208.

امام فرمودند: کسی که با خداوند انس داشته باشد، از مردم احساس وحشت می کند. و نشانه انس با خدا وحشت از مردم است.

 

نظرتون درباره مفهوم این حدیث چیه؟

 

  • سروش آسمانی
۰۴
مهر
۹۴

2 روز قبل، مشغول تهیه اولین مطلب در زمینه سبک زندگی اسلامی- ایرانی بودم که خبر حادثه خونین منا را شنیدم. هنوز هم در شوک هستم.

بهت زده خبرها را می خوانم و می بینم

 

از طرفی نمیتوانم این مطلب را هضم کنم که این آل سعود چه جور جانورانی هستند که حتی وقتی نیروی آموزش دیده، کم دارند و حجاج، نیمه جان بر روی هم افتاده و در حال جان دادن هستند، چرا کمک پزشکی دیگر کشورها من جمله ایران را قبول نمی کنند و از طرفی به مکان و زمان و انسانهایی که در این حادثه جان باختند فکر میکنم که چگونه جان دادند؛ تا اینکه پیام حضرت آقا آمد: «...جان‌باختگان این حادثه انشاالله مشمول این کلام نورانی قرآن‌اند که: «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله»

قدری آرام شدم. اما حکمتهای خفیه الهی را نمی دانم.

 

هر چند که در بیشتر خبرها آمده که علت حادثه سوء مدیریت و تبعیض در دسته بندی نژاد حجاج (چون 3 مسیر برای حجاج درست کرده بودند، یکی مخصوص حجاج عربستانی، یکی برای حجاج عرب و دیگری برای حجاج آسیایی و غیرآن) توسط مسئولان سعودی بوده اما با قدری تامل و دقت میتوان متوجه شد که این حادثه اینقدرها هم بخاطر سوء مدیریت نبوده است.

با توجه به خبری که صداو سیما عجولانه آن را پخش کرد و بسته شدن راه حجاج آسیایی و غیر عربی را بخاطر عبور کاروان یکی از شاهزاده های سعودی می دانست (محمد بن سلمان وزیر جنگ عربستان) و بعد معلوم شد که فیلم آن، مربوط به 3 سال قبل! بوده و با توجه به حادثه سقوط جره ثقیل چند روز قبل در مسجدالحرام و مشکوک بودن شرایط سقوط آن و حتی آتش سوزی خیمه های مصری، نشانه هایی از درگیری های داخلی بین شاهزاده های سعودی برای بدست آوردن قدرت است؛

چه اینکه، انتشار فیلم 3سال قبلِ عبور کاروانِ محمد بن سلمان (وزیر جنگ و جانشینِ ولیعهد عربستان)، توسط محمد بن نایف (وزیر کشور و رییس امور حج و ولیعهد عربستان) در این بحبوحه، در جواب به خرابکاری طرفداران محمد بن سلمان در حادثه سقوط جره ثقیل و بستن عمدی راه حجاج در رمی جمره در منا، برای زیر سوال رفتن مدیریتِ محمد بن نایف رییس امور حج و درنتیجه عزل او از ولیعهدی عربستان بوده است.

شایان ذکر است از علل اصلی پشت پرده این وقایع، حمایت طیف وسیعی از سیاسیون آمریکا از ولیعهد شدن و روی کار آمدن محمد بن سلمان به جای محمد بن نایف می باشد، که در این صورت باید گفت: والله که آمریکا شیطان بزرگ است و تا آن را از بین نبریم، امت مسلمان جهان روی خوش را نخواهند دید.

از همین رو بود که امام خمینی (ره) فرمودند:" هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید"

 

حال، علت این سلسله حوادث ناگوار هر کدام که بوده باشد، مهم اینست که جان انسانهای بیگناه گرفته شده و رفتار سعودی ها نشان می دهد که بویی از مسئولیت و البته انسانیت نبرده اند.

 


 

پی نوشت:

شاید برخی هم سن و سالهای من ندانند که در مراسم برائت از مشرکین سال 1366 شمسی، آل سعود 275 حاجی ایرانی و 45 غیر ایرانی را بخاطر مراسم برائت از مشرکین که سنت پیامبر اکرم(ص) می باشد، به خاک و خون کشیدند بطوریکه نیمی از کشته شدگان از زنان بودند. ماموران سعودی با شدت با زنان برخورد کرده و پول و اموال آنها را به سرقت می بردند. البته تعداد قابل توجهی از کشته ها مربوط به بعد از ماجرا بود که عمدا تا چندین روز اجازه مداوا و رسیدگی به آنها داده نشد.

 

 

اللهم عجل لقاطع دابر الکافرین الفرج.

۳۱
شهریور
۹۴

سلام.

امیدوارم وبلاگم برای همه مفید باشه و دغدغه اصلی ام ارائه مطالبی با موضوع سبک زندگی دینی است و انشاء الله هدر دادن وقت یا حدیث نفس نباشه.

چند روزی از ایجاد وبلاگم می گذره و در این چند روز، مترصد وقت و البته مناسبتی بودم که به بهانه آن اولین مطلب را بذارم که رسیدیم به عرفه.

 

نقل شده که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف می‌کنند و بعضی آن را از جهت تحمل و صبر و رنجی می‌دانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شوند، چونکه که یکی از معانی «عرف» صبر است. ضمنا آمده که آدم و حوا پس از هبوط از بهشت در این سرزمین یکدیگر را یافتند و به همین دلیل عرفات و این روز عرفه نام گرفته است.

بهترین متنی که درباره عرفه سراغ داشتم از شهید آوینیه، پس رشته کلام را به سید شهیدان اهل قلم می سپارم:

مناسک حج از یک سو تمثیل سیری است که انسانهای متکامل بسوی الله طی می کنند و از سوی دیگر، تذکاری است بر تاریخ زندگی انسان، بر کوکبه ارض در منظومه شمسی.  و اینچنین، وقوف در عرفات هم برای کسب معرفت و عرفان است

و هم برای تامل و تفکر در تاریخ حیات انسان بر کره زمین.

و «وقوف» هم به معنای درنگ و تامل آمده است و هم بمعنای آگاهی و عرفان. و همین عرفان است که در مشعرالحرام باید به شهود منتهی شود.

عرفات محل هبوط آدم از بهشت است و مبدا حیات انسان بر کره زمین.

و آدم چون خود را بر زمین یافت

گریست

و انابه کرد.

تو  هم گریه و انابه کن، آنچنان که گویی این تویی که هم اکنون از بهشت هبوط کرده ای

و خود را تنهای تنها

بر بیابان عرفات یافته ای. و از سوی دیگر، عرفات تذکاری است بر معاد تو، ای انسان.

آنچنان باش که گویی اینجا صحرای محشر است   وَنُفِخَ فِی الصُّورِ‌ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَ‌بِّهِمْ یَنسِلُونَ (یس 51)

و این بی شمار انسانهای کفن پوش هم اکنون سر از قبرها بر آورده اند و بسوی مواقف حساب می شتابند

در عرفات آنچنان باش که آدم علیه السلام بود:  فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ (بقره 37)

آنچنان که چون هنگام افاضه از عرفات به مشعرالحرام فرا می رسد، توبه ات پذیرفته شده باشد.

وقوف در عرفات مقدمه وقوف در مشعر است، یعنی که عرفان مقدمه شهود است

و چون به شهود رسیدی، مهیای شهادت باش. آنچنان که اسماعیل بود و آنچنان که سیدالشهداء حسین(ع) بود.

و سر اینکه فردا به قربانگاه منا می روی در همین است،

یعنی که تو در عرفات و در مشعرالحرام بر هستی خود و خلقت جهان وقوف یافته ای و اکنون آماده ای که خود را و متعلقات خود را در راه او قربانی کنی.

و واویلا اگر در این روز از امام خودت غافل باشی

که همه خلایق همچون شخص واحدی هستند

که امام قلب اوست

و حیات بی قلب میسر نیست...